IV, part 1
چین تسخیر شد. درسته! دقیقا به دست همون دختر کوچک 18ساله، بزرگ شده توسط راهزنان. مدتی بود پادشاه کیم بوم قراردادی رو با پادشاه شین وه، پادشاه چین امضا کرده بود تا اون دختر رو در هرکدوم از این کشور ها نابود کنند. خیلی وقت از تعقیب کردن گروه راهزنان نگذشته بود که کل گروه رو به اتش بستن. همه فکر میکردن اون دختر مرده اما کسی نمیدونست اون در حال اماده کردن نقشه ی خودش برای انتقام از هر دو امپراتوری ها ست. بعد تصرف چین اون قطعا به سمت چوسان میاد. حتما میگید من کیم؟ یا اون دختره چرا انقدر مهمه؟ خب، من شاهزاده ی اول و ولیعهد چوسان هستم. کیم یول. من اولین پسر امپراتور هستم اما چون مادر من از زنان پادشاه نبود من قدرت کمتری نسبت به برادر کوچکم دارم. هرچی نباشه مادر اون ملکه، دختر وزیر و البته دختر عمه ی امپراتور هستن. من مشکلی ندارم. اما حالا، تمام ترس این کشور اون دختر ست. دختری که به ای وی معروفه توانایی کنترل عناصر اتش، باد، زمین، اب و گیاهان است. هر دو کشور تقشه ی نابود کردنش رو داشتن چون میترسیدن تهدیدی برای خاندان های سلطنت است.
ادمین: ببخشید کم بود رفقا! منتظر پارت بعدی باشد. 🫡